سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازدیدکننده گرامی ، خوش آمدید به سایت من . لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وب سایت ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید و به ما را در بهتر شدن کیفیت مطالب یاری کنید.
 
 
زیرکی!!!!!!!
نوشته شده در یکشنبه 92/2/29
ساعت : 6:13 عصر
نویسنده : آریـــــــــــا
نظر

اینم یه راه حل جالب واسه دیر رسیدن به کلاس!!!

 

*یکم صبر کنید تا کامل لود شه*

 


 





آدمخوار ها!!!!!!!!!!!!!
نوشته شده در یکشنبه 92/2/29
ساعت : 6:5 عصر
نویسنده : آریـــــــــــا
نظر

پنج آدمخوار به عنوان کارمند در یک اداره استخدام شدند
هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس اداره گفت: “شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی می گیرید و می توانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر خوردن کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید.”
آدمخوارها قول دادند که با کارکنان اداره کاری نداشته باشند.
چهار هفته بعد رئیس اداره به آنها سر زد و گفت: “می دانم که شما خیلی سخت کار می کنید. من از همه شما راضی هستم. امّا یکی از نظافت چی های ما ناپدید شده است. کسی از شما می داند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟”
آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند.
بعد از اینکه رئیس اداره رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید: “کدوم یک از شما نادونا اون نظافت چی رو خورده؟”
یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا برد.
رهبر آدمخوارها گفت: “ای احمق! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد؟!
از این به بعد لطفاً افرادیرا که کار می کنند نخورید!!!





پول دود کباب!
نوشته شده در یکشنبه 92/2/29
ساعت : 6:1 عصر
نویسنده : آریـــــــــــا
نظر

جالبه بخونید!

 

فقیری از کنار دکان کباب فروشی میگذشت. مرد کباب فروش گوشت ها را در سیخها کرده و به روی آتش نهاده باد میزند و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود. بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و بر روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت. او به همین ترتیب چند تکه نان خشک خورد و سپس براه افتاد تا از آنجا برود ولی مرد کباب فروش به سرعت از دکان خارج شده دست وی را گرفت و گفت: 

 

کجا میروی پول دود کباب را که خورده ای بده. از قضا ملا از آنجا میگذشت جریان را دید و متوجه شد که مرد فقیر التماس و زاری میکند و تقاضا مینماید او را رها کنند. ولی مرد کباب فروش میخواست پول دودی را که وی خورده است بگیرد. ملا دلش برای مرد فقیر سوخت و جلو رفته به کباب فروش گفت: این مرد را آزاد کن تا برود من پول دود کبابی را که او خورده است میدهم. کباب فروش قبول کرد و مرد فقیر را رها کرد. ملا پس از رقتن فقیر چند سکه از جیبش خارج کرده و در حال که آنها را یکی پس از دیگری به روی زمین میانداخت به مرد کباب فروش گفت: بیا این هم صدای پول دودی که آن مرد خورده، بشمار و تحویل بگیر. مرد کباب فروش با حیرت به ملا نگریست و گفت: این چه طرز پول دادن است مرد خدا؟ ملا همان طور که پول ها را بر زمین میانداخت تا صدایی از آنها بلند شود گفت: خوب جان من کسی که دود کباب و بوی آنرا بفروشد و بخواهد برای آن پول بگیرد باید به جای پول صدای آنرا تحویل بگیرد!!!

 





پاسخ دکتر حسابی!
نوشته شده در یکشنبه 92/2/29
ساعت : 5:57 عصر
نویسنده : آریـــــــــــا
نظر

یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم . 

دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند .





داستانک!!!
نوشته شده در یکشنبه 92/2/29
ساعت : 5:49 عصر
نویسنده : آریـــــــــــا
نظر
داستان کوتاه و جالب!

مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد..
او در حالی که به مایکل زل زده بود گفت: «تام هیکل پولی نمی ده!» و رفت و نشست.
مایکل که تقریباً ریز جثه بود و اساساً آدم ملایمی بود چیزی نگفت اما راضی هم نبود. روز بعد هم دوباره همین اتفاق افتاد و مرد هیکلی سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روی صندلی نشست و روز بعد و روز بعد...
این اتفاق که به کابوسی برای مایکل تبدیل شده بود خیلی او را آزار می داد. بعد از مدتی مایکل دیگر نمی تواست این موضوع را تحمل کند و باید با او برخورد می کرد. اما چطوری از پس آن هیکل بر می آمد؟ بنابراین در چند کلاس بدنسازی، کاراته و جودو و ... ثبت نام کرد. در پایان تابستان، مایکل به اندازه کافی آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پیدا کرده بود.
بنابراین روز بعدی که مرد هیکلی سوار اتوبوس شد و گفت: «تام هیکل پولی نمی ده!»
مایکل ایستاد، به او زل زد و فریاد زد: «برای چی؟»
مرد هیکلی با چهره ای متعجب و ترسان گفت: «تام هیکل کارت استفاده رایگان داره.»
*پیش از اتخاذ هر اقدام و تلاشی برای حل مسائل، ابتدا مطمئن شوید که آیا اصلاً مسئله ای وجود دارد یا خیر*!




عاشقونه...
نوشته شده در یکشنبه 92/2/15
ساعت : 2:50 عصر
نویسنده : آریـــــــــــا
نظر

اینا هم به نظرم جالب اومد...

 

بامش که نه...
اما برفش از همه بیشتر است:مرد کارتن خواب کنار خیابان...

^^^^^^^^^^^^^^^^

نمیدانم گنجشک ها که شبیه هم هستند چه جوری همدیگه رو میشناسن و نمیدانم چند نفر شبیه من هستند که تو دیگه منو نمیشناسی...

 

^^^^^^^^^^^^^^^^

چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن درجاده ای که در آن هیچ بادی نمی وزد...

^^^^^^^^^^^^^^^^

امروز خم شدم و در گوش نوزادی که مرده به دنیا امده بود اهسته گفتم: بخواب که چیزی را از دست نداده ای...

^^^^^^^^^^^^^^^^

هر وقت در فریب دادن کسی موفق شدی به این فکر نباش که اون چقدر احمق بوده به این فکر کن که اون چقدر به تواعتماد داشته . . .

 

^^^^^^^^^^^^^^^^^

عادت ما آدمهاست
سیگارهم که کامش را داد زیر پا له میکنیم...

 

^^^^^^^^^^^^^^^^^

یادمان باشد حرفی نزنیم که به کسی بر بخورد نگاهی نکنیم که دل کسی بلرزد خطی ننویسیم که آزار دهد کسی را یادمان باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیس...

^^^^^^^^^^^^^^^^^

بودیم کسی پاس نمی داشت که بودیم / باشد که نباشیم بدانندکه بودیم...

 

 





واقعا خنده دار!!!!
نوشته شده در جمعه 92/2/13
ساعت : 1:28 عصر
نویسنده : آریـــــــــــا
نظر

یکی میره دزدی، صاحب خونه بیدار میشه میگه:کی اونجاس؟ دزده میگه: هیچکی، گربست ، بع بعععع!

^^^^^^^^^^^^^^^^^^^!

با توجه به قیمت تخم مرغ ، گوجه و نان
اگر دوستی به شما گفت بریم خونه یه املت بزنیم
بدونید شما جایگاه خیلی بالایی پیشش دارین

^^^^^^^^^^^^^^

ملت ما ملتیست که وقتی توی خیابون زل زل نگات میکنن نمیتونی تشخیص بدی .. خوشگلی یا احیاناً زیپت بازه..!

^^^^^^^^^^^^^^

محققان ایرانی بر این باورند که 132495749 ایرانی مبتلا به تنبلی هستند، چون حتی این شماره رو کامل نمی خونن.!

^^^^^^^^^^^^^^

دختره به پسره میگه اگه میخوای باهات باشم باید خرجم کنی الان پسره یک ماهه رفته روستا خر جمع کنه!

^^^^^^^^^^^^^^^

دیرین دیرین دیرین دیرین
بی ذوق با احساس بخون آهنگ پلنگ صورتیه

^^^^^^^^^^^^^^

چند روزه ایرانسل اس ام اس نداده ، خیلی نگرانشم ! کسی ازش خبر نداره؟

^^^^^^^^^^^^^^

آرزو دارم شب بیام تو اتاق خوابت بیفتم روت همه جاتو گاز بگیرم ...
ارادتمند شما پشه !!!

^^^^^^^^^^^^^^^

سلامتی پوشک، که هیچ‌وقت تو بچگی پشتمونو خالی نکرد!

^^^^^^^^^^^^^^

ای پیتزای قلبم ، همبرگر وجودم ، کباب زندگی ام ، اسپاگتی افکارم ، بی تومن فلافلم!

^^^^^^^^^^^^^^^

خانمه میره بانک یارانه اش روبگیره بانکیه میگه: بریزمش به حساب جاریتون؟
خانمه میگه نه بریز به حساب خودم جاریم بمیره ایشاالا چقدرم شانس داره تو بانکم هواشو دارن !!!

^^^^^^^^^^^^^^^

مادر زن چیست؟ نپرس چیست فرار کن!!!





آخر خنده
نوشته شده در جمعه 92/2/13
ساعت : 12:54 عصر
نویسنده : آریـــــــــــا
نظر
فقط بخندین!!!
یکی از رفقا سوغاتی شورت 40 دلاری واسم آورده!
موندم میخوام برم عروسی، رو شلوار بپوشمش یا زیر!

^^^^^^^^^^^^^
ملت تو ایمیل های عاشقانه؛
به درجاتی رسیدن که ابو سعید ابالخیر تو عرفان نرسیده بود!!!

^^^^^^^^^^^^^^
  همتون تنهایین...همراه اول دروغ میگه!!
  "ایرانسل"

^^^^^^^^^^^^^^^
**کچل باشی، بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی، این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر…!!!

^^^^^^^^^^^^^^^^

 

**جاتون خالی دیشب رفته بودم شهر بازی و فقط به یه نتیجه رسیدم: توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی “غلط کردم” هم بزارن…!!!


^^^^^^^^^^^^^

*دقت کردین جمله ” تا 5 دقیقه دیگه آماده ام.” خانوما و جمله ” تا 5 دقیقه خونه ام.” آقایون یه معنی رو میده…!!!


^^^^^^^^^^^^^^
*یکی از دوستام توی دانشگاه عاشق یه دختره شده بود که کاپشن آبی میپوشید… هوا گرم شده بود دختره بعد از عید اون کاپشنو دیگه نپوشید، دوستم گمش کرد…!!!


^^^^^^^^^^^^
*اگه یه روز صبح خیلی خوشحال از خواب بیدار شدی و دیدی همه چیز خیلی خوبه، نه غمی هست نه دردی بدون که دیشب تو خواب مردی… روحت شاد و یادت گرامی!!!


^^^^^^^^^^^^^^^

*حاضرم با کل وزارت اطلاعات کل بندازم، شرط میبندم نمیتونن آجیل های شب عید که خانوما قایم کردن، تو خونه پیدا کنن …!!!






ساعت : 12:37 عصر
نویسنده : آریـــــــــــا
نظر
سه تا زن انگلیسی، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و
دیگه کارای خونه رو انجام ندهند تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته
نتیجه کارو بهم اعلام کنن.

زن فرانسوی گفت:

به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه
اتو و نه … خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم. خودت یه فکری بکن من که
دیگه نیستم یعنی بریدم!

روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .

روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و اورد تو رختخواب
من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .

زن انگلیسی گفت:

من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار.

روز اول و دوم خبری نشد

ولی روز سوم دیدم شوهرم

لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ، خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری
عزیزم منو بوسید و رفت.

زن ایرانی گفت :

من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم

اما روزاول چیزی ندیدم

روز دوم هم چیزی ندیدم

روز سوم هم چیزی ندیدم

شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم!!!
 


برچسب‌ها: طنز, جالب, خنده دار





علت دروغ آقایون!!!
نوشته شده در جمعه 92/2/13
ساعت : 12:26 عصر
نویسنده : آریـــــــــــا
نظر

هیزم شکن!

 

هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه...
 
وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟
هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده.
فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:"آیا این تبر توست؟"
هیزم شکن جواب داد: "نه"
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
دوباره، هیزم شکن جواب داد: "نه".
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.
روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی همان رودخانه. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب.
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد. " تو تقلب کردی، این نامردیه "
هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به جنیفر لوپز "نه" می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی.و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره.

نکته اخلاقی:

هر وقت مردی دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفیده
!!!!!!!!!!!